نگرش کودکان دیرآموز به مدرسه و تحصیل معمولاً منفی است. تعداد غیبت های آنان بیشتر است و در بسیاری از موارد از سوی معلم و همکلاسان خود طرد می شوند. این نگرش منفی نسبت به کودکان دیرآموز در کلاسهای سوم تا پنجم بیشتر است شاید به این دلیل که آنها مشکلات سازگاری بیشتری دارند. گاهی این دانش آموزان تعارضهای اجتماعی خود را به شکل پرخاشگری نشان میدهند چرا که در هنگام مواجهه با بحرانهای بین فردی و شخصی، سازوکارهای ناکارآمدی برای مقابله در پیش می گیرند. دیرآموزان انگیزه تحصیلی بالایی ندارند و همین امر موجب درماندگی و ناامیدی و پایین آمدن عزت نفس آنها در مدرسه است. تجربه شکست مکرر در کلاس، فقدان هدف برای آینده، نگرش منفی همکلاسان و روشهای نادرست آموزش، رشد انگیزه تحصیلی این کودکان را به شدت کاهش می دهد. این کودکان از مشکلات رفتاری خود آگاه نیستند و نمی توانند عواطف خود را به طور مناسب ابراز کنند.
بروفی و گود ، در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که انتظار معلمان در مدارس عادی از کودکان دیر آموز بسیار پایین است و این موضوع بر ویژگیهای رفتاری و عاطفی کودکان تأثیر دارد، و این دانش آموزان عمدتاً توجهات منفی را دریافت می دارند( هوسپیان و تات، ۱۳۸۶). این کودکان رفتارهایی دارند که منعکس کننده توجه و تمرکز ضعیف، تاخیر و کندی در پاسخ دهی، گرایش به سوی فعالیتهای عینی و ابتدایی، بیش فعالی، تکانشی بودن، تحمل کم در برابر ناملایمات و محرومیت ها، نوسانات خلقی، عواطف ابلهانه، دلتنگی، خشم، ترس و پایین بودن اعتماد به تفس آنها میباشد. این کودکان بسیار بی تجربه به نظر می آیند.
موضوع پیشنهادی تحقیق روانشناسی :
مقایسه سازگاری اجتماعی و کنترل عواطف در کودکان دیرآموز، عقب مانده ذهنی و کودکان با ناتوانی یادگیری