و این که این توانایی برای توجیه، نادیده گرفتن یا ناچیز پنداشتن اهمیت شواهدی که در تناقض با چیزی است که می خواهیم به آن باور داشته باشیم، اغلب ما را با خودمان بیگانه می سازد؛ مانعی در مسیر توانایی ما برای درک درست واقعیت خودمان به عنوان یک نتیجه، ممکن است از دیدن اینکه خودمان یا سایر مردم تا چه اندازه در بدبختی، پریشانی یا فقدان کامیابی خودمان سهیم هستیم سر باز زنیم.
شاید به این دلیل که به خاطر چیزی که ممکن است از دست بدهیم، یا به این خاطر که در صورت باز بودن چشمانمان تا چه اندازه توان تغییر داشتیم وحشتزده می شویم. یک درمانگر وجودی این راهبردها را به عنوان شیوه های پرداختن به زندگی و زیستن پذیرفته است و با کنجکاوی به داستان هر یک از درمان جویان خود نزدیک می شود. درمان جویان برای توصیف و آزمودن رفتارها، روابط، افکار و انگاره های خودشان دعوت می شوند و برای گشوده بودن نسبت به شیوه های جایگزین تفکر، رفتار و بودن که فعلا انتخاب نکرده اند ترغیب می شوند.
درمان وجودی ضرورتا راجع به تغییر عمده نیست (گرچه برای بسیاری از درمان جویان منجر به شیوه های جدید و عمیق بودن میگردد). درمان جویان میتوانند برای ایجاد برخی یا حتی انبوهی تغییرات در زندگی خودشان تصمیم بگیرند یا می توانند تصمیم بگیرند که هیچ تغییر بیرونی در سراسر زندگی خودشان ایجاد نکنند. اغلب، تغییرات درونی در هیجان ها، نگرشی ها و انگاره ها کافی است تا مجوزی برای حرکت آن ها به سمت چالش ها و سروکله زدن با آنها باشد؛ چالش هایی که در زندگی خود با آنها روبرو می گردند.
موضوع پیشنهادی تحقیق روانشناسی :
بررسی اثربخشی رویکرد وجودی بر کیفیت روابط زناشویی زوجین |