مثالی در این باره این است مشاهده خویشیم؛ مشاهده گری به منظور تأثیرپذیری از فرضیات خودمان، وانگهی، هوسرل به ما یادآوری می کند که ما تصور می کنیم که ادراک های ما واقعیات هستند، درحالی که آنها در واقع فقط تفسیرهای مبتنی بر فرضیاتی پنهان هستند. او اذعان کرد که این فرضیات درک ما را محدود ساخته است و ما بایستی برای کاهش تأثیر آنها تلاش کنیم و چیزها را طوری ببینیم که انگار برای اولین بار دیدهایم. این غالباً هنگامی رخ میدهد که طی تعطیلات به مکان جدیدی می رویم و در مقایسه با هنگامی که در منزل هستیم به نحو بارزتری ۴۱۲ متوجه آن مکان می شویم. شاید تجربه بارزتر بودن یکی از دلایل ما برای رفتن به تعطیلات باشد.
کودکان این کار را نسبت به بزرگسالان اسان تر انجام میدهند؛ نزد کودکان همه چیز جدید است. ما در کاوش بیرحمانه خودمان برای تازگی، متمایل به نادیده انگاشتن مأنوسات هستیم، اما همه رخدادهای هرروزه مانند طلوع یا غروب آفتاب یا آسمان شب، حلولی کمنظیر برای القای حیرت و شگفتی است. پدیدارشناسی کار دشواری است؛ در یک گالری نقاشی، رسیدگی و گشوده بودن نسبت به هر جز از اثر و پرسیدن پرسش درباره آن، آن گونه که در پدیدارشناسی رخ میدهد، مستلزم صرف تلاش و تمرکز است و ممکن است با خود بگوییم که «مخم عیب کرده که اینقد بر یک جز از اثر میخ می کنم (متمرکز می شما؟» ما هر آینه برای رهایی 3 اندیشه خود، به برچسب روی تابلو می نگریم: راه سادهتر بر می گزینیم.
موضوع پیشنهادی تحقیق روانشناسی :
بررسی اثربخشی پدیدار شناسی هوسرل بر تنظیم هیجان نوجوانان |