این مطلب به طور مقدماتی در تحقیقات مربوط به افسردگی اساسی مورد مطالعه قرار گرفت (باربر و درابیس، ۱۹۸۹: ایوان و هولون، ۱۹۸۸؛ هولون، ایوان و درابیسی، ۱۹۹۰: ویسمن، ۱۹۹۳). همچنین محققان اضطراب اجتماعی عقیده دارند که رواندرمانی کارا به طور مستقیم، عقاید غیرمنطقی بیماران را تعدیل کرده و یا آنها را خنثی می کند. کلارک و ولز (۱۹۹۵) مطرح می کنند که مبتلایان به اضطراب اجتماعی عقیده دارند که "۱) آنها در معرض این خطر قرار دارند که به شیوهای ناشایسته و غیرقابل قبول رفتار کنند و ۲) این قبیل رفتارها پیامدهای فجیعی از قبیل کسر شان، پایین آمدن ارزش، و طردشدن را در پی دارد" (صفحه ۷۰ - ۶۹). همسان با این الگو یافته های دیگر پژوهشی ها نشان میدهد که مبتلایان به اضطراب اجتماعی عقیده دارند که احتمال وقوع رویدادهای منفی اجتماعی نسبت به رویدادهای مثبت خیلی بیشتر است (لاکوک و سالکووسکیس، ۱۹۸۸)، و اینکه بیشتر مردم به طور ذاتی از دیگران انتقاد میکنند و احتمالاً آنها را به شکلی منفی ارزیابی میکنند (لاری، کوالسکی و کمپبل، ۲۰۰۱).
بنابراین، نظام عقاید افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی جنبه های رقابت آمیز ارتباطات بین فردی را بزرگ نمایی اما جنبه های تشریک مساعی و حمایتی آن را کوچک نمایی می کند. شواهد آشکار مبنی بر نقش برآورد هزینه اجتماعی بعنوان یک تسهیل گر درمانی، از مطاله فوا و همکارانش (۱۹۹۶) نشات گرفته است. مؤلفین دریافتند که بیماران، از لحاظ اجتماعی، سوگیری های قضاوتی قبلی نسبت به درمان دارند که تبعیت از طرح درمانی را کاهش میدهد. نتایج مشابهی بوسیله مک منیوس، کلارک و هاکمن (۲۰۰۰) و هافمن (۲۰۰۴) گزارش شده است. مطالعات بعدی نشان داد که مداخله شناختی مستقیم منجر به دوام بهتر پیشرفتهای درمانی می شود و این تایج، به طور غیر مستقیم از طریق تغییر در برآورد هزینه اجتماعی در طول روند درمان پدیدار می شود. برآورد هزینه اجتماعی تجلی خاص عقاید کزکار درباره پیامد یک تعامل اجتماعی است، بنابراین مانند دیگر باورهای اجتماعی کژکار، این افکار ناسازگارانه باید نسبت به مداخلات شناختی پاسخ دهنده باشند. بر اساس این الگو ، اصلاح بازنمایی روانی خود بیماران، (ربی و هیمبرگ، ۱۹۹۷)، و تغییر در این عقیده که آنها در محیطهای اجتماعی به شیوه ناشایسته و غیر قابل قبول عمل می کنند و این قضیه، پیامدهای فجیعی از قبیل کسرشان، پایین آمدن ارزش و طرد را برای آنها در پی خواهد داشت، به عنوان میانجی های درمانی عمل می کنند (کلارک و ولز، ۱۹۹۵).
به طور مشابهی یک مدل ارائه شده توسط فوا و کوزاک ) ( پیشنهاد می کند که کاهش در احتمالات اغراق شده و هزینه های مرتبط با پیامدهای ترسناک می تواند به عنوان میانجی برای تغییرات درمانی عمل کند یک الگوی دیگر بیان می کند در زمانی که ساختار ترسی افراد به طور کامل فعال شده است، مواجه ه در غیاب پیامدهای منفی، میتواند برآورد احتمال اغراق شده از آسیبهای رایج نسبت به بیماران اضطرابی را تغییر دهد. در صورتی که شخص کاهش اضطرابش را به ویژگی های محیط اجتماعی نسبت دهد، خوگیری نسبت به اضطراب در طول مواجه ه، برآوردهای اجتماعی بزرگ نمایی شده را کاهش میدهد.
موضوع روانشناسی درباره درمان شناختی رفتاری (CBT):
بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری (CBT) بر نشانه های اختلال اضطرابی |