به عنوان مثال، نظریه های انسان شناختی در باب اسطوره همان نظریه های فرهنگ است که در مورد اساطیر به کار می روند. در قرن نوزدهم، دانش های گوناگونی از فلسفه جدا و به عنوان دانشی مستقل متجلی شدند.
از جمله مطالعه زبان شناسی، جامعه شناسی، اسطوره شناسی و غیره. اگر چه اسطوره شناسی به عنوان دانشی مستقل از قرن نوزدهم مورد توجه نظریه پردازان و اندیشمندان بسیاری قرار گرفت کسانی چون ژرژ دومزیل، جوزف کمبل، لوی استروس، رولان بارت در عصر مدرن و دیگران، ولی هنوز تعریف جامع و کاملی از آن ارائه نشده است. اسطوره نیز چون فرهنگ، ارتباطات، ادبیات و ... که هنوز تعریف واحدی، که همه بر سر آن توافق داشته باشند، ندارد.
زیرا هرگاه اراده شود یک مفهوم خاص رمزگشایی شود، دوباره کدها و واژه هایی در این رمزگشایی خواهند بود که احتیاج به توضیح و تفسیر بیش تر و جداگانه ای خواهند داشت. چــرا اسطــوره را نمی توان به تعریف در آورد؟ زیرا این هزار توی عظیم، دارای سرچشمه ای مبهم و معنایی ابهام آمیز است. شکل گیری اسطوره فرایندی پیچیده است که ریشه در دنیای ذهنی عامه مردم دارد. اسطوره رویین تنی است یادگار فرهنگ بومی که در آن به ظهور می رسد ( محمدی،3:1380 ).
اساطیر در قلمــرو رشته هــایی چــون ادبیات کهن، انسان شناسی، ادبیات عامه، تاریخ ادیان، زبان شنـاســی، روان شناسی، تاریخ هنر [ و البته فرهنگ ] حضوری جدی دارند و هر یک از علوم به فراخور فکر خاص خود، به اساطیر می پردازند ( روتون،6:1387 ). در این جا لازم است به چند تعریف از اسطوره، در حوزه های مختلف پرداخته شود. اسطوره از نگاه افلاطون نوعی شناخت یا مرحله ای از آن محسوب می شود ( مختاریان،13:1389 ).
یونگ واضع " ناخودآگاه جمعی " اسطوره را کشف و شهــود اولیه ذهن پیش آگاه می داند که در مـــورد رویدادهای ناخودآگاه ذهنی، بیانی غیـــر ارادی دارد ( همان:18 ). شجره شناسان اساطیر می پندارند اسطوره مفهومی واقعی را در پشت معنای آشکار خود پنهان می دارد ( روتون،4:1387 ). کتاب هـای راهنمــای اسطوره های باستان در نظــریه ی خـود در مــورد اسطــوره، آن را همتای بدوی علــم می گیــرند ( سگال،28:1389 ).
آندرو لانگ با تاثیر از دستاوردهای انسان شناختی تیلور، اسطوره را مراحل آغازین تفکر آدمی می داند و بیان می کند انسان های اولیه هنگام اسطوره سازی در مرحله ی پیشرفته ذهن قـرار داشته اند. و در هنگام پژوهش و شناخت اسطـــوره بایــد به صورت هــای اولیــه فرهنگ در اقوام ابتدایی توجه خاص شـــود ( مختاریان،121:1389 ). مکتب اوهمروس، اسطوره ها را تمثیلاتی از پیش آمدهای جهان اطراف می دانند که معتقدند اساطیر نه تاریخ که تاریخ طبیعی هستند ( روتون،16:1387 ).
در همین راستا بیکن همانند بوکاچیو معتقد بود اساطیر حقایق طبیعی را مجسم می کنند که از نگاه بوکاچیو این حقایق در پس هنری، نهفته اند که کشف کننده ی آن را به شگفتی وامی دارد ( همان:20 ). از دریچه نگاه دورکهایمی، تمام عوامل موثر درون اسطوره ها، چون اشخاص، موقعیت ها و حوادث، بازنمـــایی مشترکی از واقعیت های اجتمــاعی و فرهنگــی هستند ( مختاریان،127:1389 ).
تفسیر طبیعت گرایانه اسطوره ها در قرن نوزدهم حاکی از آن است که شخصیت های اساطیری و امثال آن ها، تجلی نمادین پدیده های طبیعی مانند خورشید و ماه و ... بوده اند (مختاریان،125:1389 ). اما دیدگاه روان شناختی فروید در مورد اسطوره ها چنین است؛ " بخش بزرگی از دیدگاه اسطوره شناختی جهان که تا اندازه ی زیادی در بیش تر ادیان نو نیز بسط یافته است، چیــزی نیست جز روانشناختی فرافکنده به جهان بیرون " ( روتون،26:1387 ).
میرچا الیاده معتقد است؛ " اسطوره در جوامع سنتی، داستانی قدسی و مینوی است که کارهای نمایان خدایان و موجودات فوق طبیعی یا نیاکان فرهنگ آفرین را که در ازل، در زمان بی آغاز، زمان بی زمان روی داده، حکایت می کند و بنابراین روایت پیدایش جهان و جانوران و گیاهان و نوع بشر و نهادها و آداب و رسوم و علل خلق آن ها و کلا شــرح آفرینش کون و کائنات است. به بیانی دیگر اسطوره، روشنگر معنای زندگـــی است و به همین جهت « داستانی راست » است " ( ستاری،6:1387 ) و نیــز او اسطـوره را واقعیت فـرهنگـی به غـایت پیچیــده می دانــد ( روح الامینی،76:1388 ).
از دیدگاه محققان فرهنگ عامه، موضوع اسطوره خلقت عالم است. همان طورکه الیاده و برونیسلاو مالینوفسکی اسطوره را داستانی درباره امری دارای اهمیت می دانند ( سگال،1389 :21-20 ) و مالینوفسکی معتقد است اسطوره نمودار دین بدوی و خرد اخلاقی است ( روتون،24:1387 ).
مارت نیز اسطوره را صحه گذاشتن بر ایمان، معنی می کند ( همان ). و اما مختاریان در کتاب خود در آمدی بر ساختار اسطوره ای شاهنامه می نویسد؛ " واژه ی یونانی Mythos به معنی « روایت » یا « چیزی که کسی نقل می کند » و در کاربرد عام تر آن، « بیان، داستان و طرح نمایش نامه »، معمولا در تقابل با Historia و Logos به کــار می رفتـــه است.
اصطلاح جــدیــد Mythology برگرفته از واژه ی Mythologia است کــه افلاطـــون آن را به معنــی « باز گفتن داستان ها » به کار بـــرده و امـــروزه دارای دو کاربــــرد متفاوت است: 1. اسطـوره یا اسطـوره های یک قوم 2. دانش بررسی و پژوهش اسطـــوره ها " ( مختاریان،1389 :12 – 11 ).
اگر بخواهیم از نگاه ادبیات به اسطوره بپردازیم، اسطوره های شکل گرفته از الگوهای کهن و نمادها، در اوایل قرن نوزدهم، به ویژه در آلمان بر اثر ظهور و شکوفایی ایدئالیسم فلسفی، مورد توجه قرار گرفت. در این جا اسطوره کلیدی برای درک میراث هنری و دینی گذشتگان شد ( مختاریان،116:1389 ). " محور اصلی اسطوره شناسی تطبیقی دومزیل بر این قرار گرفته است که اسطوره ها، افسانه ها و حماسه های ملل هند و اروپایی و جز آن، بازتاب جهان بینی مشترکی است که این جهان بینی نه فقط در اسطوره ها و ادیان بلکه در نهادهای اجتماعی این اقوام متجلی شده است " (مختاریان،126:1389 ) در نهایت باید گفت اگر بخواهیم در مورد اسطوره به سخن بپردازیم با رجوع به نظریه اندیشمندان خواهیم دید که هر یک در بحث از اسطوره وارد حوزه ای خاص شده اند و به تعریف اساطیر پرداخته اند. ادوارد برنت تیلور، جیمز جورج فریزر، کلود لوی استروس و ... در تعریف از اسطوره آن را وارد حوزه علم کرده اند.
تیلور، فریزر به همراه ویلیام رابرتسن اسمیت، جین هرسین، رنه ژیرار و ... نظریه ی اسطوره – مناسک گرا را مطرح نمودند. زیگموند فروید، جوزف کمبل، کارل گوستاو یونگ و ... در تعریف آن از علم روان شناسی کمک گرفته اند. به طور خلاصه می بینیم که نظریه پردازان در اسطوره و علم، اسطوره و فلسفه، اسطوره و دین، اسطوره و روان شناسی، اسطوره و ساختار، اسطوره و جامعه به بیان نظریه ی خود پرداخته اند. و در هر یک از این موضوعات اسطوره در علمی برجسته و تعریف شده است. و با ارجاع به تعریف سیموندز علت نبود تعریف واحد از اسطوره را می توان این طور توجیه کرد " اساطیر انعطاف پذیر و انطباق پذیری بی پایانی دارند " ( روتون،7:1387 ) از این رو در چهارچوب تعریفی واحد نمی گنجند.
ب. اسطوره شناختی بعد از تعریف های مختلفی که در بالا از اسطوره آمد، در این بخش بیش تر به اسطوره در حوزه ی فرهنگ پرداخته می شود. سه پرسش از اسطوره نقطه ی وحدت علوم مختلف در مطالعات اسطوره ای است. پرسش از خاستگاه ( چرایی و چگونگی پیدایش )، کارکرد ( چرایی و چگونگی تداوم ) و موضوع اسطوره. پرسش از چرایی در خاستگاه و کارکرد اسطوره، با رفع یک نیاز پاسخ داده می شود و بر آوردن مدام این نیاز باعث تداوم اسطوره می شود. اما در مورد موضوع اسطوره، کسانی به مدلول های صریح و آشکار چون خدایان معتقدند و برخی دیگر خوانش نمادین دارند و این مدلول نمادین، هر چیزی می تواند باشد ( سگال، 1389 :16 - 14 ).
در این جا لازم است اشاره ای کوتاه به تفاوت اسطوره با نماد، کهن الگو و شم ها شود. شم ها قبل از همه ی آن ها قرار می گیرد و بدون تصویر است. کهن الگو ها با تصویر همراه هستند. نماد ها، با تصویر و فرهنگ می آیند و در نهایت اسطوره ها تصویر، فرهنگ و روایت را با هم دارند. تمثیل نیز چون اسطوره با تصویر، فرهنگ و روایت همراه است. برای مشخص شدن تفاوت تمثیل با اسطوره می توان گفت، در روایت تمثیلی می توانیم یک بار بنشینیم و کشف کنیم که این روایت چیست، مثلاً این کاریکاتور فلان کس است. اما در اسطوره خرد بیش تر وجود دارد چون اسطوره تبدیل به زبان شده و دارای نظم است. هر زمان به نماد روایت بدهیم اسطوره می شود و زمانی که از اسطوره روایت گرفته شود به نماد تبدیل می شود. اسطوره ها، الگوها و نماد های روایت دار در هر فرهنگ نیز هستند ( تقریرات کلاسی نقد اسطوره شناختی نامورمطلق ).
ژیلبرت دوران و پیروانش با مطرح کردن نظریه ی حوزه معنایی، توجه ی خاصی به عوامل فرهنگی، دوره های فرهنگی و پارادایم های حاکم بر جامعه نمودند ( جزوه کلاس ادبیات تطبیقی نامورمطلق ). وی اسطوره را نظامی پویا از نمادها، کهن الگوها و از شم ها می داند. نظام پویایی که با فشار یک شم می کوشد تا خود را در روایت طرح کند. اسطوره چارچوبی از خردپردازی است. زیرا سیر گفتمانی را مورد استفاده قرار می دهد، گفتمانی که در آن نمادها در کلمات و کهن الگوها در نگارها محو می شوند. زیرا با زبان، روایت شکل می گیرد و زبان با خردی که در خود دارد موجب انسجام می شود و به این ترتیب اسطوره با زبان به منسجم ترین شکل تخیلی تبدیل می شود ( تقریرات کلاسی نقد اسطوره شناختی نامورمطلق ). رابرت آلن سگال در کتاب خود با نام " اسطوره " اشاره دارد که چهره های اصلی اسطوره، شخصیت ها هستند. خواه خدایان باشند، خواه انسان و یا حتا حیوانات. و در این میان کارکرد اسطوره بسیار مهم و جدی تر از کارکرد افسانه ها و قصه های عامیانه در فرهنگ هر اجتماعی است ( سگال، 1389 :21 – 20 ).
باید گفت اسطوره یک واژه چند معنایی و حتا ضد معنایی است. کاربردهای بسیاری با معناهای متفاوتی در هر دوره، از آن وجود دارد. گاهی حتا در مقابل دین، علم و فلسفه قرار گرفته است. و همه این موارد موجب گردیده است که اسطوره خودش را با خودش و هم با برخی دیگر از مفاهیم تعریف کند. این امر باعث به وجود آمدن مشکلاتی شد. چون این مفاهیم نیز برخی به انکار اسطوره و برخی به تایید اسطوره پرداخته اند. برخی آن را پیشاعلم و برخی ضد علم تلقی کرده اند. این ها نشان می دهند که چه گونه اسطوره جاری است، چند معنایی است و حتا ضد معنایی است.
پس مفهومی پیچیده و چند لایه است. پل والری صحبت از اسطوره اسطوره می کند. یعنی خود اسطوره را به عنوان اسطوره معرفی می کند. به عبارتی اسطوره یک الگوی تکرار پذیر است. در فرهنگ ما این شکل ضد معنایی و چند معنایی بیش تر به چشم می خورد. چون "اساطیر الاولین " یعنی داستان های غیر واقعی در مقابل قصص قرآن قرار می گیرد و در قرآن جنبه منفی پیدا می کند. این در حالی است که ما در ترجمه اسطوره مرتکب یک اشتباه تاریخی شده ایم.
چون اساطیری که قرآن می گوید به myth اشاره ندارد بلکه از histoire گرفته شـده است و این یک اشتباه مصطلح از ترجمه ی myth است و درست نیست ( تقریرات کلاسی نقد اسطوره شناختی نامورمطلق ). همان طور که آمد، در سال های گذشته در ایران، به اسطوره به عنوان چیزی خرافی و غیرواقعی نگاه می شد. به طوری که در فرهنگ لغت های دهخدا و معین، اسطوره به عنوان چیزی یاوه و بیهوده معنی شده است. یکی از دلایلی که در فرهنگ ما، اسطوره ها غیرواقعی، غیرعقلانی و گاه خرافی تلقی شده اند، به تغییر و تحولات دین زرتشت و دگرگونی باورهای مردم پس از ورود اسلام برمی گردد ( مختاریان،25:1389 ) که در تعاریف مفاهیم، گاه مسیر اشتباه طی شده است.
امروزه با توجه به پیشرفت هایی که در حوزه اسطوره شناسی صورت گرفته است، هنوز دیده می شود که برخی تحلیل گران، تحلیل درستی از این علم جدید ارائه نمی دهند. این که اسطوره ها را در چنان هاله ی تقدسانه قرار دادن که چـون مانعی، جرات نزدیک شدن را از هنــرمنــد بگیرد، از کارکرد اسطــوره می کاهد.
مختاریان در کتاب " درآمدی بر ساختار اسطوره ای شاهنامه " می نویسد؛ هنگام خلق ادبی در برهه ای از زمان که از دوره بیان اسطوره دور شده است؛ هدف صرفا انتقال میراث فرهنگی و تجربه های مقدس متاثر از باور جامعه نیست بلکه انتقال فرهنگ در معنی تاریخی، از قدیم به جدید نیز هست. چنان که با رنگ باختن باورهای کهـن، بی آن که ساختار داستان تغییر کند، امکان جایگشت ها بیش تر می شود. و به لحاظ دور شدن از زمان خود، اولویت به ساختار اسطوره ای – حماسی داده می شــود نه محتوای تاریخی آن ( مختاریان،38:1389 ).
عنوان این فایل : همه چیز درباره اسطوره و اسطوره شناسی
موارد استفاده : منبع آموزشی و پژوهشی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 33 صفحه
شماره فایل Mn02
دانلود فایل اصلی و کامل بلافاصله بعد از پرداخت ...