با گسترش رویکرد خرد گرایانه او با رویکرد روش های پژوهش کمی و کمیت گرایانه توسعه زیادی یافت.
مفروضه بنیادی این رویکرد بر این قرار داده بود که «واقعیت چیزی است که فرد می تواند بوسیله بینی ساعت گونه، جهانی طبقه بندی شده، تعیین پذیر و قطعیت نگری را ترسیم می کند.
حاصل این رویکرد و تفکر آن می شود نگاه به پدیده مورد مطالعه به مثابه اجزائی منفک، مشاهده پذیر وقابل سنجش محدود گردد.
در نتیجه این باور تقويت شد که میتوان برای هر پدیده علت واحدی را جست و جو کرد، باکمیت بیان بتدریج با ظهور رویکرد طبیعت گرایه " (تفسیر گرایانها") توسعه روش های پژوهش کیفی، از چند دهه اخیر، مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.
پژوهشهای کیفی، ماهیت و شرایط خاص خود را دارد واز پژوهشهای نوع کمی جدا می شود.
اما به نوعی، تکمیل کننده پژوهشهای کمی هستند.
پژوهشهای کیفی صورت رشد یافتهای پژوهش های کمی است.
حتی رویکرد کیفی، مقدم بوده است.
تاریخ علم نشان میدهد که به همان ترتیب که فلسفه در بعد نظری و تعقلی پیشرو و پرچم دار علم بوده است، روش کیفی نیز جلودار روش کمی بوده است.
به این معنی که علوم تجربی قبل از دستیابی به روش کمی، از روش کیفی بهره گرفته است .
در نتیجه هدف مقابله این دو رویکرد نیست بلکه بیشتر توجه به رشد و توسعه رویکردهای پژوهشی است، بدون آن که دیگری را نقض کرد.
هر رویکرد بصیرت ها و بینشهایی را ارائه میدهد که میتواند در فهم و درک مسائل مؤثر باشد.
در سیر چنین تحولی، بحث بر سر تازگی و یا جدید بودن روش ها نیست، چرا که آنان، در خلاء پدید نمی آیند، آنها بازتابی از محیط و شرایط عصر خود هستند، لذا می توان آنها را به عنوان پدیده ای فرایندی وتحولی نگریست، به مطالعه تاریخی آن ارج نهاد و به شرایطی که در ایجاد و گسترش آن نقش حیاتی داشته اند، توجه کرد.