هدف این نوع رویارویی مبتنی بر فراشناخت، رفع جنبه هایی از پردازش غیر انطباقی و سبکهای مقابلهای خاص است که مانع خودتنظیمی می شوند. این رویکرد، اغلب در درمان فراشناختی اختلال استرس پس از آسیب مورد استفاده قرار می گیرد.
در این روش، بیمار میآموزد تا به شیوه ی خاصی که فرایندهای خودتنظیمی خودکار و درونی را تسهیل می نماید، به افکار مزاحم خودانگیخته پاسخ دهد.
این نوع رویارویی، نه برای آزمودن باورها، بلکه به عنوان روشی برای رفع موانع پردازش بهنجار انجام می شود.
در این رویکرد، رویارویی مکرر و بسط خاطرات مربوط به ضربه ی روانی، آن گونه که در درمان شناختی - رفتاری معمول است، مورد تأکید نیست.
در مقابل، بیماران می آموزند تا افکار مزاحم خود را تأیید نموده و از اشتغال ذهنی با این افکار به شیوه هایی مانند تحلیل رویداد، تلاش برای بیرون راندن افکار مزاحم، یا نگرانی درباره ی خطر آتی خودداری نمایند.
این رویکرد، بر پایه ی این منطق استوار است که بهبودی هیجانی یک فرایند طبیعی است که اگر در اثر برخی پاسخ های ناسالم در مقابله با افکار و احساسات مختل نشود، به طور خود به خود اتفاق می افتد.
برای مثال، فردی که به دلیل مورد حمله قرار گرفتن با چاقو در خیابان، آسیب دیده بود، افکار مزاحم تکراری درباره رویداد داشت و احساس گرما در محل زخم در ناحیه ی شکم را گزارش می کرد.
درمانگر فراشناختی به جای مرور خاطره ی فرد، تلاش برای یکپارچه سازی آن و ترغیب خوگیری، آنگونه که در درمان شناختی - رفتاری انجام می شود، پاسخ متعارف او به افکار مزاحم را مورد بررسی قرار داد.
بیمار می گفت که معمولاً سعی می کند توجهش را از افکار مزاحم منحرف ساخته و کارهایی را که می توانست برای مقابله با فرد مهاجم انجام دهد، مورد تجزیهوتحلیل قرار می دهد.
درمانگر به او آموزش داد که این راهبردها را متوقف کند و در عوض بدون تلاش برای دور کردن افکار مزاحم، بدون منحرف کردن توجه خود از آن و بدون تحلیل کردن کارهایی که می توانست انجام دهد.
برای طراحی یک موضوع استاندارد در این مورد می توانید با ا در ارتباط باشید.