در حقیقت، اضطراب اجتماعی به طور دقیقی با هنجارهای اجتماعی یک فرهنگ گره خورده است (هاینریش و همکاران، ۲۰۰۶). مطالعات، به طور هر چه بیشتری اثبات کردهاند که افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی، بین معیارهای اجتماعی ادراک شده و توانایی های اجتماعی ادراک شده خود، ناهمخوانی نشان می دهند .این ناهمخوانی تا درجه زیادی به دلیل ناچیز شماری سطوح توانایی شان، در ارتباط با معیارهای اجتماعی ادراک شده و اهداف مطلوبشان است. اخیراً، در یک مطالعه، موسکوویچ، هافمن، ساواک، و این -البون (۲۰۰۵)، افرادی با اختلال اضطراب اجتماعی تعمیم یافتهای را گردآوری کردند که دارای نشانه هایی بودند که مشخص می کرد معیارهای عملکرد خیلی بالا، پایین یا مبهم دارند. افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی عملکردشان را فقط در موقعیتهایی که از لحاظ استاندارد اجتماعی بالا و یا مبهم بود، بدتر از گروه کنترل غیر اضطرابی ارزیابی کردند.
نتایج پیشنهاد کرد که اطلاعات درباره معیارهای اجتماعی، خودارزیابی بازنگرانه افراد را در رابطه با عملکرد اجتماعی شان تعدیل می کند. هیجان ها نیز ممکن است این معیارها را تغییر دهد (عاطفه به عنوان مدل اطلاعات، کرون، کوپ، اسکامان و اسکوت، ۱۹۹۴)، با این عقیده که تجربه کردن عواطف منفی می تواند به طور ضمنی افراد را ترغیب کند که معیارهای سخت تری را برای عملکردشان وضع کنند. بنابراین، یکی از اهداف مداخله، وضوح بخشیدن به معیارهای واقعی برای عملکرد افراد است. در طی درمان، معیارهای اجتماعی از طریق یک مداخله شناختی مورد تردید قرار میگیرد و نسبت به اهداف درمانی مناسب مواجه ه داده می شود. علاوه بر این، تفسیرهای ناگواری که، پیامد عملکرد اجتماعی ناقص است به طور مستقیمی توسط مواجه ه با یک رویداد اجتماعی ناگوار به چالش کشیده میشود، جایی که بیماران با شواهد زنده ای روبرو می شوند مینی بر اینکه (۱) احتمال وقوع یک رویداد اجتماعی ناگوار، کم است (۲) پیامدهای رویداد اجتماعی ناگوار ( هزینه اجتماعی نه فاجعه آفرین و نه غیر قابل کنترل است.
موضوع پیشنهادی تحقیق روانشناسی :
بررسی رابطه معیارهای اجتماعی ادراک شده و توانایی های اجتماعی ادراک شده در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی |