فرایند دیگر در مدل فراشناختی نگرانی، استفاده بیمار از راهبردهای کنترل فکر است.
استفاده ناسازگارانه از راهبردهای کنترل فکر اغلب شامل سرکوب کردن برانگیزاننده های نگرانی و ناتوانی در رها شدن از فرایند نگرانی به هنگام فعال شدن آن است.
سرکوب کردن به تلاش برای فکر نکردن در مورد افکاری که ممکن است نگرانی را برانگیزند، اطلاق می شود.
بنابراین، برای مثال، فردی که در حال حاضر دربارهی عملکرد شغلی خود نگران است، تلاش می کند همه افکار مربوط به کار را که به هنگام دوری از آن محیط به ذهنش می آیند، سرکوب کند.
متأسفانه سرکوب کردن کاملاً مؤثر نیست و شکست آن میتواند باورهای فرد در مورد از دست دادن کنترل را تقویت نموده و یا موجب افزایش اهمیت برانگیزاننده های افکار منفی شود.
دومین فرایند مهم، ناتوانی فرد در درگیر نشدن در فرایند نگرانی به هنگام فعال شدن آن است.
این ناتوانی به صورت تفکر مداوم درباره نگرانی، به منظور مقابله با آن یا تلاش برای اطمینان دادن به خود از طریق خودگویی ظاهر می شود.
این کار نوعی فعالیت مفهومی مداوم است که در آن بیمار قادر به متوقف کردن فرایند مقابله دائمی خود نیست. چندین عامل در این ناتوانی نقش دارند.
برای مثال، اغلب فرد بر این باور است که نگران نبودن برابر با عدم تلاش برای مقابله است (برای این که نگرانی یک راهبرد مقابلهای مهم است) یا فرد با این تصور که مشکل غیرقابل کنترل است (برای مثال، نگران بودن بخشی از شخصیت من است)، از کنترل خودآگاهی ندارد.
اغلب فرد تجربهای شخصی محدودی در مورد خود کنترلی فرایند نگرانی دارد که می تواند باور او دربارهی کنترل ناپذیری آن را به چالش بکشد.