طبق مدل اضطراب بارلو (۲۰۰۲)، ادراک کنترل هیجانی پایین جنبه ای تعیین کننده در تمامی اختلالات اضطرابی است.
در جریان درمان، کنترل هیجانی ادراک شده از طریق مواجهه مکرر و طولانی با علائم فیزیولوژیکی اضطراب در موقعیتهای اجتماعی افزایش مییابد، در عین حالیکه مراجعان تشویق می شوند تا به صورت کامل اضطراب را تجربه کنند و احساسات اضطراب را بپذیرند.
این رویکرد، همانگونه که هایزا ۳۳۵ و همکارانش (۱۹۹۹) از آن دفاع کرده اند، مشابه تکنیک پذیرش در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهدACT است.
با اقتباس از این رویکرد، این درمان مراجعان را با این اندیشه آشنا می کند که کنترل می تواند با پذیرش تجربه ی هیجانی به دست آید.
در اینجا پذیرش در معنای «باز بودن نسبت به تجارب» و پذیرش واقعیت لحظه ی حال تعریف شده است.
مراجعانی که در موقعیتهای اجتماعی از حملات آسیمگی یا علائم جسمانی خاص واهمه دارند، از طریق تمرینات مواجهه ی درون نگرانه ۳۳۷)، که از پروتکلهای درمانی برای اختلال آسیمگی اقتباس شده است، مکرراً با این احساسات مواجهه می شوند (مانند: بارلو و کراسک ۲۰۰۰، ۳۳۸).
این مواجهه ها برای ایجاد تطابق بیشتر بین ترسهای مراجع («از عرق کردن جلوی دیگران می ترسیم، و زمانی که عرق نمی کنم تنها جلوی دیگران بودن مرا نمی ترساند») و تمرینات مواجههای ضروری است.
ممکن است علائم اضطرابی به صورت ویژه به دستکاری شدن در تمرینات مواجهه ای نیازمند باشند تا به اندازه ی کافی به ترسهای اجتماعی هسته ای مراجع توجه شود.
در این راستا، استفاده از علائم اضطرابی در تمرینات مواجهه شبیه به دستکاری خطاهای اجتماعی در مواجهه است.