رویکرد درمان شناختی - رفتاری سننی به اختلال روان شناختی بیان می کند که این رویدادها نیستند که موجب مشکلات روان شناختی می شوند، بلکه شیوهی تفسیر این رویدادها باعث بروز مشکلات می شود.
درمان شناختی - رفتاری با معانی که افراد به تجربه های خود نسبت میدهند، سر و کار دارد.
این دیدگاه فرض می نماید که مشکلات روانشناختی نتیجه نگرش های تحریف شده و نادرست فرد نسبت به خود و جهان است.
از این رو درمان شناختی - رفتاری به تغییر محتوای افکار و باور شخص دربارهی درست بودن این محتوا می پردازد.
در مقابل، درمان فراشناختی با شیوهی تفکر افراد سروکار دارد و معتقد است که مشکلات افراد، محصول سبک تفکر انعطاف ناپذیر و تکراری در واکنش به افکار، احساسات و باورهای منفی است.
این رویکرد درمانی بر تغییر این سبک پردازشی غیر مفید تأکید میکند.
رویکرد فراشناختی تأکید می نماید که هرگونه چالش با موضوعات شناختی (محتوا)، به طور انحصاری در سطح فراشناختی رخ میدهد.
برای مثال اگر بیمار افسردهای را که معتقد است «من بی ارزشی هستم» در نظر بگیریم، درمانگر شناختی - رفتاری با طرح این سؤالی که «چه شواهدی برای این طرز فکرتان دارید؟» به مبارزه با این مسئله می پردازد.
در مقابل، درمانگر فراشناختی میپرسد: «در ارزیابی میزان ارزشمندی خود، چه نمره ای به خودتان می دهید؟