تقریباً دو ادبیات فلسفی در مورد “شادکامی” وجود دارد که هر کدام با معنای متفاوتی از این واژه مطابقت دارند. یکی از “شادکامی” به عنوان یک اصطلاح ارزشی استفاده می کند که تقریباً مترادف با رفاه یا شکوفایی است.

بخش دیگر کار از این کلمه به عنوان یک اصطلاح روانشناختی صرفاً توصیفی، مشابه «افسردگی» یا «آرامش» استفاده می‌کند. یک پروژه مهم در فلسفه شادی این است که به سادگی درباره آنچه نویسندگان مختلف در مورد آن صحبت می کنند روشن شود: معانی مهم این اصطلاح چیست و چگونه به هم متصل می شوند؟ در حالی که احساس «بهزیستی» شادی در ادبیات معاصر در مورد بهزیستی مورد توجه قابل توجهی قرار گرفته است، مفهوم روان‌شناختی به‌عنوان کانون اصلی تحقیقات فلسفی، به دنبال تحولات اخیر در علم شادی، در حال احیای مجدد است. رفاه ). گزارش های اصلی شادی در این معنا عبارتند از لذت گرایی، نظریه رضایت از زندگی، و نظریه حالت عاطفی. با پشت سر گذاشتن پرسش های شفاهی، متوجه می شویم که شادی به معنای روانشناختی همواره دغدغه مهم فیلسوفان بوده است. با این حال، اهمیت شادی برای یک زندگی خوب در دهه های اخیر به شدت مورد بحث بوده است. سؤالات بیشتر مورد علاقه معاصر به رابطه بین فلسفه و علم شادی و همچنین نقش شادی در تصمیم گیری اجتماعی و سیاسی مربوط می شود.
شادی چیست؟ این سؤال پاسخ مستقیمی ندارد، زیرا معنای خود سؤال نامشخص است. دقیقا چه چیزی پرسیده می شود؟ شاید بخواهید بدانید کلمه “شادی” به چه معناست. در این صورت پرسش شما زبانی است. به احتمال زیاد چیز جالب تری در ذهن داشته اید: شاید بخواهید در مورد آن چیز ، شادکامی، خود بدانید . آیا لذت، زندگی پر از رفاه، چیز دیگری است؟ با این حال، ما نمی‌توانیم به این سؤال پاسخ دهیم تا زمانی که مفهومی از این کلمه را درک کنیم.

فیلسوفانی که درباره «شادکامی» می نویسند، معمولاً موضوع خود را یکی از دو چیز می دانند که هر کدام با معنای متفاوتی از این واژه مطابقت دارد:
یک حالت روحی
زندگی ای که برای کسی که آن را رهبری می کند خوب پیش می رود.
در مورد اول نگرانی ما صرفاً یک موضوع روانی است. همانطور که تحقیق در مورد لذت یا افسردگی اساساً به سؤالات روانشناسی مربوط می شود، تحقیق در مورد شادی به این معنا - که آن را “حس روانشناختی” (درازمدت) می نامیم - اساساً مطالعه برخی از حالات ذهنی است. این حالت روحی که ما آن را شادکامی می نامیم چیست؟ پاسخ‌های معمولی به این سؤال شامل رضایت از زندگی، لذت، یا شرایط عاطفی مثبت است.
پس از پاسخ به این سؤال، سؤال دیگری مطرح می شود: این وضعیت روانی چقدر ارزشمند است؟ از آنجایی که «شادکامی» به این معنا فقط یک اصطلاح روان‌شناختی است، می‌توان به طور قابل فهم گفت که شادی اصلاً ارزشمند نیست. شاید شما یک روشنفکر با موفقیت هستید که فکر می کنید فقط نادان ها می توانند شاد باشند. در این نوع دیدگاه، افراد شاد باید مورد ترحم قرار گیرند، نه حسادت. مقاله حاضر بر شادی در مفهوم روانشناختی متمرکز خواهد بود.
در مورد دوم، موضوع ما یک نوع از ارزش ، یعنی چه فلاسفه امروزه تمایل به پاسخ ارزش احتیاطی یا، معمولا، رفاه ، رفاه ، ابزار و یا شکوفایی . (برای بحث بیشتر، به مدخل بهزیستی مراجعه کنید. اینکه آیا این عبارات واقعاً معادل هستند یا خیر، موضوعی مورد بحث باقی می ماند، اما این مقاله معمولاً آنها را قابل تعویض می داند.) “شادکامی” از این نظر به این موضوع مربوط می شود که چه چیزی برای شخص مفید است، برای او خوب است، او را بهتر می کند، منافع او را تامین می کند، یا به خاطر او برای او مطلوب است. داشتن رفاه بالا به معنای خوب بودن، خوب بودن، خوش شانس بودن یا در شرایط غبطه‌انگیز است. بد بودن یا کار بد ممکن است مایه همدردی یا ترحم باشد، در حالی که ما به شادکامی دیگران حسادت می‌کنیم یا از آن خوشحال می‌شویم و نسبت به خودمان احساس قدردانی می‌کنیم. خوب بودن برای کسی با صرفا خوب بودن فرق می کند، نقطه: شاید همیشه خوب باشد، برای شما صادق باشید. با این حال ممکن است همیشه برای شما خوب نباشدمانند زمانی که مستلزم از خود گذشتگی است. نه تصادفاً، کلمه “شادکامی” از اصطلاح شادکامی یا “شادکامی” مشتق شده است، و در واقع اصطلاحاتی که برای ترجمه آن در زبان های دیگر استفاده می شود اغلب ریشه های مشابهی دارند. در این مفهوم از اصطلاح - آن را “حس بهزیستی” نامید - شادی به زندگی با رفاه یا شکوفایی اشاره دارد: زندگی که برای شما خوب پیش می رود.
مهمتر از همه، نسبت دادن شادکامی به معنای رفاه، قضاوت ارزشی است : یعنی اینکه فرد هر آنچه را که به نفعش است، دارد. [ 1 ] اگر من و شما ارزش‌های متفاوتی داشته باشیم، ممکن است در مورد اینکه کدام زندگی‌ها را شاد می‌دانیم تفاوت داشته باشیم. من ممکن است فکر کنم چنگیز خان زندگی شادی داشته است، زیرا فکر می کنم آنچه برای رفاه مهم است رسیدن به آنچه می خواهید است. در حالی که شما این را انکار می کنید زیرا فکر می کنید یک زندگی شرورانه، هر چند “موفق”، غم انگیز و فقیرانه است.
نظریات بهزیستی – و در نتیجه «شادکامی» به معنای بهزیستی – بر اساس معروف‌ترین طبقه‌بندی (Parfit 1984) در سه نوع اصلی ظاهر می‌شوند: لذت‌گرایی، نظریه‌های میل، و نظریه‌های فهرست عینی. در حالی که لذت‌گرایان رفاه را تقریباً با تجربه لذت می‌شناسند، نظریه‌پردازان میل آن را با ارضای خواسته‌های خود یکسان می‌دانند - در واقع به دست آوردن آنچه می‌خواهید، در مقابل داشتن تجربیات خاص. هم تئوری لذت گرایی و هم تئوری میل به نوعی سوبژکتیویست هستند، زیرا بهزیستی را در حالات ذهنی فرد استوار می کنند. در مقابل، نظریه پردازان لیست عینی فکر می کنند که برخی چیزها مستقل از نگرش یا احساسات ما به نفع ما هستند: کالاهای احتیاطی عینی وجود دارد. ارسطویی ها شناخته شده ترین نمونه هستند: آنها رفاه را می گیرند ( eudaimonia) متشکل از یک زندگی پر فضیلت - یا به طور گسترده تر، تحقق ظرفیت های انسانی ما. یک سیب زمینی کاناپه منفعل اما راضی ممکن است به آنچه می خواهد می رسد و از آن لذت می برد. اما او، بر اساس نظریات ارسطویی و سایر نظریه‌های فهرست عینی، به‌عنوان عملکرد خوب یا داشتن یک زندگی شاد به حساب نمی‌آید.
شفاف سازی درخواست ما
اکنون می‌توانیم سؤال اولیه را تا حدودی تشدید کنیم: وقتی می‌پرسید شادکامی چیست، آیا می‌پرسید چه نوع زندگی برای انسان سودمند است؟ اگر چنین است، پس سؤال شما به مسائل ارزشی مربوط می شود، یعنی اینکه چه چیزی برای مردم خوب است - نوعی از چیزهایی که نظریه پردازان اخلاقی برای پرداختن به آن آموزش دیده اند. از طرف دیگر، شاید شما به سادگی بخواهید در مورد ماهیت یک وضعیت ذهنی خاص - شادی به معنای روانشناختی - بدانید. در این صورت، به نوعی تحقیق روانشناختی، چه فلسفی یا علمی، نیاز خواهد بود. (افراد غیرعادی اغلب هیچ گونه سوالی در ذهن ندارند، اما واقعاً در مورد منابع شادی می پرسند . بنابراین، مثلاً می توان ادعا کرد که “شادکامی بودن با دوستان خوب است.” این دیدگاهی در مورد طبیعت نیست.یا تعریف شادی، بلکه نظریه ای در مورد انواع چیزهایی است که ما را خوشحال می کند. این سؤال را بی پاسخ می گذارد، یا آن را بدیهی می داند که شادی چیست ، به طوری که دوستان منبع خوبی برای آن هستند.)

به طور خلاصه، «نظریه‌های شادکامی» فلسفی می‌تواند حداقل درباره دو چیز متفاوت باشد: بهزیستی یا وضعیت ذهنی.
بر این اساس، اساساً دو مجموعه از ادبیات فلسفی در مورد «شادکامی» و دو مجموعه بحث در مورد ماهیت آن وجود دارد، اگرچه نویسندگان اغلب در تشخیص آنها ناکام هستند. چنین شکست‌هایی باعث سردرگمی زیادی شده است، که گاهی اوقات باعث اختلافات ساختگی می‌شود که ثابت می‌شود صرفاً لفظی هستند. [ 3 ] به عنوان مثال، برخی از روانشناسان «شادکامی» را با نگرش های رضایت از زندگی شناسایی می کنند، در حالی که در مورد مسائل ارزشی بی طرف می مانند، یا اینکه آیا بنتام، میل، ارسطو یا هر متفکر دیگری در مورد زندگی خوب درست بوده است. چنین محققانی این واژه را در معنای روانشناختی به کار می برند. با این حال، گاهی اوقات در برابر چنین ادعاهایی اعتراض می شود که رضایت از زندگی نمی تواند برای “شادی” کافی باشد، زیرا چیزهای دیگر، مانند موفقیت یا دانش، برای رفاه انسان مهم است. مخالفان گیج شده‌اند: مخالفان آنها اصلاً ادعایی در مورد رفاه نداشته‌اند، و دو «طرف»، همانطور که بود، صرفاً از «شادکامی» برای صحبت در مورد چیزهای مختلف استفاده می‌کنند. می توان به همان اندازه معقولانه به تراکت یک اقتصاددان در مورد «سواحل» اعتراض کرد که در مورد رودخانه ها و نهرها چیزی برای گفتن ندارد.
کدام کاربرد «شادی» با معنای واقعی این اصطلاح در انگلیسی معاصر مطابقت دارد؟ می توان گفت، هر دو. استفاده از رفاه به وضوح در ادبیات تاریخی حداقل در اوایل دوران مدرن غالب است، به عنوان مثال در ترجمه های یونانیان باستان “ eudaimonia “ یا لاتین “ beatitudo “، اگرچه این ترجمه مدت ها منبع بحث و جدل بوده است. اشاره معروف جفرسون به «جستجوی شادکامی» احتمالاً حس بهزیستی را به کار می‌برد. حتی نویسندگان بعدی مانند میل ممکن است این واژه را به معنای رفاه آن به کار برده باشند، اگرچه تشخیص آن اغلب دشوار است زیرا خود رفاه اغلب شامل حالات ذهنی مانند لذت است. در استفاده معمولی، اسم انتزاعی «شادکامی» غالباً به خواندن رفاه دعوت می کند. و لوکیشن “خوشحال”.زندگی به طور طبیعی ممکن است تفسیر روانشناختی نداشته باشد، به این دلیل ساده که زندگی ها معمولاً به عنوان موجودات روانشناختی در نظر گرفته نمی شوند.
این را با معنای بسیار متفاوتی که به نظر می‌رسد به صحبت درباره « شاد بودن » متصل است، مقایسه کنید. در اینجا بسیار کمتر روشن است که ما در مورد یک دارایی زندگی یک شخص صحبت می کنیم; به نظر می رسد که این بیشتر متعلق به خود شخص است. به شود به نظر می رسد خوشحالی فقط در یک نوع وضعیت یا شرایط روانی خاص است. به طور مشابه وقتی می گوییم فلانی “خوشحال است” (در مقابل گفتن اینکه او زندگی شادی دارد). این کاربرد روانشناختی، مسلماً در زبان عامیانه کنونی غالب است. محققانی که خود را «علم شادی» توصیف می‌کنند، معمولاً وقتی افراد در مطالعات خود را خوشحال می‌کنند، قضاوت ارزشی نمی‌کنند. همچنین، وقتی ادعا می‌شود که یک مطالعه رضایت از زندگی نشان می‌دهد که ساکنان یوتاها از نیویورکی‌ها شادتر هستند، آنها خود را به این ادعا متعهد نمی‌دانند که اوتاها در وضعیت بهتری هستند.. (اگر اینطور باشد، مجلات روانشناسی که این تحقیق را منتشر می کنند ممکن است نیاز به تجدید نظر در پروتکل های بررسی همتایان خود داشته باشند تا اخلاق شناسان را در میان داوران خود قرار دهند.) و بسیاری از کتاب های محبوب اخیر در مورد شادی، و همچنین گزارش های رسانه ای بی شماری از تحقیقات در مورد شادی. به نظر می رسد که تقریباً همه آن را بدیهی می دانند که در مورد چیزی بیش از یک وضعیت روانی صحبت نمی کنند.
از این پس «شادکامی» در معنای روانشناختی بلندمدت به کار می رود، مگر اینکه طور دیگری مشخص شود. با این حال، توجه داشته باشید که تعدادی از کتاب‌های مهم و آثار دیگر در مورد «شادکامی» در دهه‌های اخیر از مفهوم رفاه این واژه استفاده کرده‌اند. به نظر می رسد کتاب هایی از این دست عبارتند از: آلمدر 2000، آناس 1993، 2011، بلومفیلد 2014، کان و ویترانو 2015، کنی و کنی 2006، مک ماهون 2005، مک فرسون 2020، نودینگز 2003، 203، وایت 201، وایت 203، وایت 201، وایت 201، وایت 203، وایت 201، وایت 201، وایت 203، راسل 203، وایت 201، وایت 201، وایت 201، 2013، وایت 201، 2003، وایت 201، 2014، وایت، راسل همیشه روشن نیست که یک نویسنده خاص چگونه از این اصطلاح استفاده می کند. برای بحث در مورد مفهوم رفاه، به مدخل مربوط به رفاه مراجعه کنید .

نظریه های شادی
فیلسوفان معمولاً دو روایت از شادی را متمایز می کنند: لذت گرایی و نظریه رضایت از زندگی . لذت گرایان شادی را با تعادل فرد از تجربه خوشایند نسبت به تجربه ناخوشایند شناسایی می کنند، به همان روشی که لذت گرایان رفاه انجام می دهند. تفاوت این است که لذت گرا در مورد شادی نیازی به پذیرش دکترین قوی تر لذت گرایی رفاهی ندارد. این امر به وضوح در استدلال هایی علیه تمرکز سودمندی کلاسیک بر شادی به عنوان هدف انتخاب اجتماعی ظاهر می شود. چنین استدلالهایی تمایل به اعطای شناسایی شادی با لذت، اما به چالش کشیدن این ایده که این باید نگرانی اصلی یا تنها ما باشد، و اغلب به عنوان به خوبی است که شادی تمام آنچه که مهم برای خوب بودن.

تئوری های رضایت از زندگی شادی را با داشتن نگرش مطلوب نسبت به زندگی خود به عنوان یک کل شناسایی می کنند. این طرحواره اساسی را می توان به روش های مختلفی پر کرد، اما معمولاً نوعی قضاوت جهانی را شامل می شود: تأیید یا تأیید زندگی فرد به عنوان یک کل. این قضاوت ممکن است کم و بیش صریح باشد و ممکن است نوعی از عاطفه را شامل شود یا با آن همراه باشد. همچنین ممکن است مجموعه ای از قضاوت ها در مورد موارد یا حوزه های خاص در زندگی فرد را شامل شود یا همراه باشد.
نظریه سوم، دیدگاه حالت عاطفی ، به گونه ای متفاوت از لذت گرایی فاصله می گیرد: به جای شناسایی شادی با تجربه خوشایند، شادی را با شرایط عاطفی یک عامل به عنوان یک کل شناسایی می کند، چیزی که اغلب «بهزیستی عاطفی» نامیده می شود. این شامل جنبه‌های غیرتجربه‌ای عواطف و حالات (یا شاید فقط حالت‌ها) می‌شود و لذت‌هایی را که مستقیماً وضعیت عاطفی فرد را درگیر نمی‌کند، حذف می‌کند. همچنین ممکن است شامل گرایش یک فرد باشدبرای تجربه حالات مختلف، که می تواند در طول زمان متفاوت باشد، اگرچه چندین نویسنده مخالف این پیشنهاد هستند (به عنوان مثال، هیل 2007، کلاوزن 2015، روسی 2018). شادی در چنین دیدگاهی تقریباً مخالف افسردگی یا اضطراب - یک وضعیت روانشناختی گسترده - است، در حالی که شادی لذت‌گرایانه صرفاً در مقابل ناخوشایند است. به عنوان مثال، فردی که عمیقاً مضطرب است ممکن است به اندازه کافی حواس خود را با فعالیت مداوم پرت کند تا یک وجود عمدتاً خوشایند را حفظ کند - که تنها در اثر شکسته شدن اشک در یک لحظه آرام عجیب و غریب شکسته شده است - بنابراین شاید بر اساس دیدگاه لذت‌گرایانه اما نه احساسی، خوشحال به حساب بیاید. حالت‌های دخیل در شادی، از دیدگاه حالت عاطفی، می‌توانند دامنه وسیعی داشته باشند، بسیار بیشتر از مفهوم معمولی خلق و خو یا احساسات. در یک پیشنهاد، شادی شامل سه دسته کلی از حالت عاطفی است، از جمله حالت‌های «تأیید» مانند شادی در مقابل غم، حالت‌های «درگیری» مانند جریان یا احساس سرزندگی، و حالت‌های «همسویی» مانند آرامش، گستردگی عاطفی در مقابل فشرده‌سازی و اعتماد به نفس. با توجه به انحراف از مفاهیم عامیانه «خوش خلقی»، شادی در این پیشنهاد به عنوان «تأیید روانی» یا «شکوفایی روانی» در اشکال برجسته توصیف می‌شود.

چهارمین خانواده از دیدگاه‌ها، نظریه‌های ترکیبی ، تلاش می‌کنند تا راه‌حلی غیرعادی برای شهودهای متنوع ما در مورد شادی داشته باشند: شادی را هم با رضایت از زندگی و هم با لذت یا حالت عاطفی، شاید همراه با حالت‌های دیگری مانند رضایت‌های حوزه شناسایی کنیم. واضح ترین نامزد در اینجا رفاه ذهنی است، که معمولاً به عنوان ترکیبی از رضایت از زندگی، رضایت های حوزه و عاطفه مثبت و منفی تعریف می شود. (به نظر می رسد محققان اغلب شادی را با بهزیستی ذهنی، گاهی اوقات با رضایت از زندگی، و شاید بیشتر با حالت احساسی یا لذت گرایانه شناسایی می کنند.) جذابیت اصلی نظریه های ترکیبی، فراگیر بودن آنهاست: همه اجزای بهزیستی ذهنی مهم به نظر می رسند. و احتمالاً هیچ مؤلفه ای از بهزیستی ذهنی وجود ندارد که در استفاده معمولی گاهی در «شادکامی» گنجانده نشود.
روش شناسی: استقرار در یک نظریه
چگونه تشخیص دهیم که کدام نظریه صحیح است؟ روش‌های فلسفی سنتی تحلیل مفهومی یا زبانی می‌توانند راهنمایی‌هایی به ما ارائه دهند، که نشان می‌دهد برخی گزارش‌ها تناسب بهتری با مفهوم معمولی شادی دارند. بنابراین استدلال شده است که لذت گرایی با مفهوم شادکامی که ما آن را می شناسیم نادرست است. شهودهای اتخاذ شده برای حمایت از لذت گرایی در عوض به دیدگاه حالت عاطفی اشاره دارد (هایبرون 2001). و برخی استدلال کرده‌اند که رضایت از زندگی با حالات عاطفی عمیقا منفی مانند افسردگی سازگار است - یک هنرمند رنج‌دیده ممکن است ارزش زیادی برای مسائل عاطفی قائل نباشد و زندگی خود را از صمیم قلب تأیید کند (Carson 1981, Davis 1981b, Haybron 2005, Feldman 2010). با این حال، ممکن است به نظر غیرمنتظره به نظر برسد که چنین شخصی را خوشحال بدانیم. در عین حال، مردم گاهی اوقات از “شادکامی” برای نشان دادن حالت های رضایت از زندگی استفاده می کنند: به نظر می رسد نظریه های رضایت از زندگی به برخی از کاربردهای معمولی «شادی» وفادار هستند. مشکل اینجاست که به نظر می رسد شادی یک «مفهوم ترکیبی» است، همانطور که ند بلاک (1995) مفهوم آگاهی را نامید: تصور معمولی چیزی شبیه به آشفتگی است. ما از این اصطلاح برای نشان دادن چیزهای مختلف در زمینه های مختلف استفاده می کنیم، و اغلب مفهوم روشنی از آنچه به آن اشاره می کنیم نداریم. این نشان می‌دهد که گزارش‌های شادی باید تا حدودی تجدیدنظر شوند، و ما باید نظریه‌ها را بر مبنای دلایلی غیر از وفاداری ساده به مفهوم عادی شادکامی ارزیابی کنیم - به تعبیر سامنر (1996) «کفایت توصیفی». یکی از نامزدها سودمندی عملی است: کدام مفهوم از شادی به بهترین وجه به علایق ما در این مفهوم پاسخ می دهد؟ ما در مورد شادی صحبت می کنیم زیرا به آن اهمیت می دهیم. سوال این است که چرا ما به آن اهمیت می دهیم، و کدام حالت های روانی در بسط اصطلاح معمولی بیشترین معنا را در این نگرانی ایجاد می کند. حتی اگر پاسخ ساده‌ای برای این سوال وجود نداشته باشد که شادی چیست، ممکن است معلوم شود که علایق ما در شادی به قدری حول یک نوع روان‌شناختی خاص جمع می‌شوند که شادی را می‌توان به بهترین شکل یا سودمندترین حالت، برحسب آن نوع حالت درک کرد. (هایبرون 2003). از طرف دیگر، ممکن است ما انواع مختلف شادی را تشخیص دهیم. با این حال، نحوه استفاده ما از این کلمه کمتر از این است که ماهیت و اهمیت پدیده هایی را که مورد علاقه ما هستند روشن کنیم. ممکن است به خوبی معلوم شود که علایق ما در شادی به قدری حول یک نوع روانشناختی خاص جمع می‌شود که شادی را می‌توان به بهترین شکل یا سودآورترین حالت را برحسب آن نوع حالت درک کرد (هایبرون 2003). از طرف دیگر، ممکن است ما انواع مختلف شادی را تشخیص دهیم. با این حال، نحوه استفاده ما از این کلمه کمتر از این است که ماهیت و اهمیت پدیده هایی را که مورد علاقه ما هستند روشن کنیم. ممکن است به خوبی معلوم شود که علایق ما در شادی به قدری حول یک نوع روانشناختی خاص جمع می‌شود که شادی را می‌توان به بهترین شکل یا سودآورترین حالت را برحسب آن نوع حالت درک کرد (هایبرون 2003). از طرف دیگر، ممکن است ما انواع مختلف شادی را تشخیص دهیم. با این حال، نحوه استفاده ما از این کلمه کمتر از این است که ماهیت و اهمیت پدیده هایی را که مورد علاقه ما هستند روشن کنیم.
رضایت از زندگی در مقابل حساب های مبتنی بر عاطفه
بحث بر سر تئوری های شادی در چند خط قرار می گیرد. جالب ترین سؤالات مربوط به انتخاب بین رضایت از زندگی و دیدگاه های مبتنی بر عاطفه مانند لذت گرایی و تئوری حالت عاطفی استطرفداران رضایت از زندگی دو مزیت عمده برای حساب خود می بینند. اول، رضایت از زندگی یک امر کلی است، در کل زندگی فرد یا کل زندگی فرد در یک دوره زمانی معین را در بر می گیرد. این نه تنها مجموع لحظات زندگی فرد را منعکس می کند، بلکه کیفیت جهانی زندگی فرد را نیز به طور کلی منعکس می کند (اما رئیلی 2010 را ببینید). و به نظر می‌رسد که ما نه فقط به مقدار کل خوبی در زندگی‌مان، بلکه به توزیع آن اهمیت می‌دهیم - مثلاً یک پایان خوش، بیش از یک وسط خوش اهمیت دارد (Slote 1982، Velleman 1991). دوم، به نظر می رسد رضایت از زندگی بیشتر با اولویت های ما مرتبط استهمانطور که مورد هنرمند رنج دیده نشان می دهد، بیش از تأثیر است. در حالی که تمرکز بر عاطفه تا آنجا که ما به چنین موضوعاتی اهمیت می دهیم منطقی است، اکثر مردم به چیزهای دیگر نیز اهمیت می دهند، و اینکه چگونه زندگی آنها نسبت به اولویت هایشان پیش می رود ممکن است به طور کامل در حالات عاطفی آنها منعکس نشود. بنابراین به نظر می‌رسد که نظریه‌های رضایت از زندگی بیشتر با آرمان‌های لیبرال حاکمیت فردی تطابق دارند، که تصمیم می‌گیرم در مورد اینکه چقدر زندگی‌ام برای من خوب پیش می‌رود. به نظر می رسد رضایت من از زندگی ام این قضاوت را در بر می گیرد. البته لازم نیست نظریه شادی همه چیزهایی را که برای بهزیستی مهم است در بر بگیرد. نکته این است که دیدگاه رضایت از زندگی ممکن است توضیح دهد که چرا ما باید اینقدر به شادی اهمیت دهیم و بنابراین از حمایت اساسی و همچنین شهودی برخوردار شویم.

اما اعتراضات متعددی علیه دیدگاه های رضایت از زندگی مطرح شده است. رایج‌ترین شکایت قبلاً ذکر شده است، یعنی اینکه یک شخص ظاهراً می‌تواند از زندگی خود راضی باشد حتی در حالی که زندگی بسیار ناخوشایند یا پریشان عاطفی دارد، و به نظر می‌رسد که چنین شخصی را خوشحال بدانیم (به بخش 2.2 مراجعه کنید). برخی از نظریه پردازان رضایت از زندگی امکان چنین مواردی را انکار می کنند (بندیت 1978)، اما همچنین می توان استدلال کرد که چنین احتمالاتی بخشی از جذابیت رضایت از زندگی است: برخی افراد ممکن است لذت زیادی از زندگی نبرند زیرا به آنها اهمیت خاصی نمی دهند. در مورد مسائل عاطفی، و یک تئوری رضایت از زندگی اجازه می دهد که آنها می توانند، به شیوه خود، شاد باشند.
دو ایراد دیگر اساسی‌تر هستند و این پرسش‌ها را مطرح می‌کنند که آیا رضایت از زندگی اهمیت درستی دارد یا خیر. یکی از نگرانی‌ها این است که آیا مردم اغلب به‌اندازه کافی مستدل هستند یا خیر نگرش رضایت یا نارضایتی از زندگی ارزیابی زندگی فرد به عنوان یک کل می تواند یک تجارت پیچیده باشد، و این سوال وجود دارد که آیا افراد معمولاً نگرش های مشخصی نسبت به زندگی خود دارند که به طور دقیق نشان دهنده میزان اندازه گیری زندگی آنها نسبت به اولویت هایشان است یا خیر. به عنوان مثال، برخی تحقیقات نشان می‌دهند که گزارش‌های رضایت از زندگی تمایل دارند قضاوت‌هایی را که در محل انجام می‌شوند، منعکس کنند، از هر اطلاعاتی که به راحتی به ذهن می‌رسد، با تأثیرات اساسی عوامل زمینه‌ای گذرا مانند آب و هوا، یافتن یک سکه و غیره استفاده می‌کنند (شوارتز و استراک). 1999). بحث در مورد اینکه آیا این کار اهمیت قضاوت های رضایت از زندگی را تضعیف می کند ادامه دارد.
ایراد سوم تا حدودی پیچیده است، بنابراین نیاز به توضیح دارد. این ادعا این است که طیف وسیعی از نگرش‌های رضایت از زندگی ممکن است با ادراک افراد از اینکه زندگی‌شان چقدر خوب پیش می‌رود نسبت به آنچه که به آن اهمیت می‌دهند، همخوانی داشته باشد، که باعث ایجاد شک و تردید در مورد اهمیت رضایت از زندگی می‌شود (هایبرون 2016). ممکن است زمانی که به مقدار بسیار کمی از آنچه می خواهید به دست می آورید، به طور منطقی راضی باشید، یا زمانی که بیشتر چیزهایی را که می خواهید به دست آورید، ناراضی باشید. یکی از دلایل این امر این است که افراد تمایل دارند ارزش های غیرقابل قیاس زیادی داشته باشند و نحوه جمع آوری آنها را باز می گذارد. با نگاهی به فراز و نشیب های مختلف زندگی خود، ممکن است خودسرانه باشد که به زندگی خود چهار از ده امتیاز دهید یا هفت. دلیل دوم این است که نگرش های رضایت از زندگی صرفاً ارزیابی موفقیت ذهنی یا رفاه شخصی نیست:به اندازه کافی خوب - رضایت بخش. با این حال، ارزش‌های افراد ممکن است به‌طور ریشه‌ای تعیین‌کننده این‌که آن‌ها در کجا باید برای یک زندگی «به‌اندازه کافی خوب» تعیین نکنند، قضاوت را تا حدودی خودسرانه جلوه می‌دهد. با توجه به ارزش‌هایتان، ممکن است به طور منطقی با دو راضی باشید یا برای ارضا شدن به یک نه نیاز داشته باشید. اگرچه ممکن است مهم به نظر برسد که مردم چقدر زندگی خود را نسبت به آنچه که برایشان مهم است می بینند، اما واضح است که آنقدر مهم نیست که مردم زندگی خود را به اندازه کافی خوب ببینند که بخواهند آنها را رضایت بخش قضاوت کنند.
اگر نگرش های رضایت از زندگی نسبت به موفقیت ذهنی اساساً دلخواه باشد، آنگاه افراد ممکن است به طور منطقی آن نگرش ها را بر اساس عوامل دیگری مانند آرمان های اخلاقی (مثلاً ارزش دادن به قدردانی یا عدم رضایت) یا نگرانی های عمل گرایانه (مثلاً آرامش دادن به خود) قرار دهند. تغییر در دیدگاه همچنین ممکن است به طور منطقی نگرش رضایت از زندگی را تغییر دهد. پس از تشییع جنازه، ممکن است از زندگی خود بسیار راضی باشید، در حالی که دیدار مجدد در دبیرستان شما را ناراضی می کند. با این حال، هیچ قضاوتی نباید اشتباه شود، یا کمتر معتبر باشد.

در نتیجه، نگرش های رضایت از زندگی ممکن است شاخص های ضعیفی از رفاه، حتی از دیدگاه خود فرد باشد. این که مردم در یک کشور معین سطوح بالایی از رضایت از زندگی را ثبت می کنند، ممکن است چیزی بیش از این را نشان دهد که آنها این سطح را بسیار پایین می آورند. آنها ممکن است با هر چیزی جز عذاب خالص راضی باشند. شهروندان یک کشور دیگر ممکن است از زندگی خود ناراضی باشند، اما فقط به این دلیل که آنها سطح را بسیار بالاتر می گذارند. نسبت به آنچه که به آن اهمیت می دهند، مردم در کشور ناراضی می توانند وضعیت بهتری نسبت به ملت راضی داشته باشند. برای مثال، یک بیمار سرطانی ممکن است از زندگی خود رضایت بیشتری نسبت به قبل از تشخیص داشته باشد، زیرا او اکنون از منظر دیگری به زندگی خود می نگرد و بر فضایل متفاوتی مانند شکیبایی و قدردانی به جای (مثلاً) فروتنی و غیرت تاکید می کند. -خود رضایتی با این حال، او اصلاً نیازی ندارد که خود را در وضعیت بهتری بداند: ممکن است خود را بدتر از زمانی که کمتر راضی بود، باور کند. به نظر می رسد که او یا ما نباید قضاوت کنیم اشتباه کنیم: فقط او اکنون به زندگی خود متفاوت می نگرد. در واقع، او ممکن است فکر کند که عملکرد بدی دارد، حتی اگر از زندگی‌اش راضی است: او آن را تأیید می‌کند، زگیل‌ها و همه چیز را تأیید می‌کند، و از داشتن زندگی نه چندان خوبش به جای برخی از جایگزین‌های بسیار بدتر سپاسگزار است.
برای مقاصد کنونی، نگرانی این است که رضایت از زندگی ممکن است آن نوع اهمیتی را که معمولاً تصور می شود شادی دارد، نداشته باشد. این ممکن است برای شناسایی رضایت از زندگی با شادی مشکل ایجاد کند: به نظر می‌رسد که مردم اغلب از شادی به‌عنوان نماینده‌ای برای رفاه استفاده می‌کنند، یک موضع کاملاً مشخص و بدون ارزش که ارزیابی سریع و کثیف رفاه را تسهیل می‌کند. با توجه به این که کسی خوشحال است، ممکن است نتیجه بگیریم که او خوب است. اگر یاد بگیریم که شخصی ناراضی است، ممکن است نتیجه بگیریم که او عملکرد ضعیفی دارد. چنین استنباط هایی قابل رد هستند: اگر بعداً متوجه شدیم که همسر و دوستان ند شاد مخفیانه از او متنفرند، لازم نیست تصمیم بگیریم که بالاخره او خوشحال نیست. ما به سادگی این نتیجه گیری را پس می گیریم که او خوب کار می کند. تا زمانی که شادی در بیشتر موارد به اندازه کافی خوب بودن را دنبال می کند، این نوع تمرین کاملا قابل احترام است. اما اگر شادی را با رضایت از زندگی تشخیص دهیم، ممکن است مشکلی پیش بیاید: شاید سالی فقط به این دلیل راضی است که برای چیزهای خوب زندگی قدردانی می کند. این نوع موارد ممکن است صرفاً یک امکان تئوریک نباشد: شاید نرخ بسیار بالای رضایت از زندگی گزارش شده توسط خود در ایالات متحده و بسیاری از مکان‌های دیگر به طور اساسی نشان دهنده پذیرش گسترده هنجارهای قدردانی و تمایل کلی برای تأکید بر نکات مثبت باشد، یا شاید این حستایید نکردن زندگی خود به منزله عدم احترام به خود است. غیرقابل قبول نیست که اکثر مردم، حتی کسانی که سختی های زیادی را تحمل می کنند، بتوانند به راحتی زمینه ای برای رضایت از زندگی خود بیابند. زندگی ممکن است برای یک فرد بسیار سخت باشد تا نتواند آن را تأیید کند.
علی‌رغم این نگرانی‌ها، جذابیت شهودی قابل توجهی در این ایده وجود دارد که شاد بودن به معنای رضایت از زندگی است. شاید روشی متفاوت برای درک رضایت از زندگی، برای مثال دوری از قضاوت جهانی و جمع آوری رضایت و نارضایتی های خاص، از شدت این اعتراض ها بکاهد. از طرف دیگر، ممکن است اشکال ایده آل یا واجد شرایط رضایت از زندگی، این نگرانی ها را برای برخی اهداف، مانند نظریه بهزیستی، کاهش دهد.
لذت گرایی در مقابل حالت عاطفی:
دسته دوم از مسائل مربوط به تفاوت بین دو دیدگاه مبتنی بر عاطفه، لذت گرایی و حالت عاطفی است. جذابیت لذت گرایی نسبتاً آشکار است: لذت بخش بودن تجربه ما آشکارا موضوع مهمی است. بسیاری ادعا کرده اند که این تنها چیزی است که مهم است. در مقابل، چه چیزی باعث می‌شود که گزارش حالت عاطفی، که شباهت‌های آشکاری با لذت‌گرایی دارد، اما بسیاری از لذت‌ها را از شادی حذف می‌کند؟ به نظر می رسد پرسش انگیزه اصلی ترین نگرانی پیش روی نظریه حالت عاطفی باشد: با تمرکز بر حالت عاطفی به جای لذت، چه چیزی به دست می آید؟
یک استدلال برای اتخاذ چنین دیدگاهی شهودی است: برخی تصور می‌کنند که لذت‌های سطحی روان‌شناختی همیشه تفاوتی در میزان خوشحالی فرد ایجاد می‌کند - مثلاً لذت معمول از خوردن یک کراکر یا حتی لذت شدید ارگاسم که با این وجود نمی تواند یکی را حرکت دهد، همانطور که می تواند با فعالیت جنسی بی معنی اتفاق بیفتد. به نظر می رسد تمایز شهودی مشابه تمایزاتی است که برخی از فیلسوفان باستانی انجام داده اند. به عنوان مثال، قطعه زیر از گفتارهای اپیکتتوس را در نظر بگیرید :
من سردرد دارم. خوب، نگویید “افسوس!” 'من گوش درد دارم.' نگویید “افسوس!” و من نمی گویم ناله کردن جایز نیست، فقط در مرکز وجودتان ناله نکنید . ( گفتارها ، 1.18.19، تاکید شده است).
رواقیون انتظار نداشتند که ما هرگز احساسات ناخوشایندی را احساس نکنیم، که آشکارا غیرممکن است. در عوض، ایده این بود که اجازه ندهیم چنین چیزهایی به ما برسد و بر شرایط عاطفی ما تأثیر بگذارد.
چرا کسی باید اهمیت دهد که چنین تمایزی را در توصیف شادی ایجاد کند؟ برای اکثر مردم، تفاوت لذت‌گرایانه بین شادی در یک حالت عاطفی در مقابل دیدگاه لذت‌گرایانه احتمالاً ناچیز است. اما در حالی که چیز کمی از دست خواهد رفت، چه چیزی به دست خواهد آمد؟ یک احتمال این است که تأثیرات «مرکزی» بیشتر که شرایط عاطفی ما را در بر می گیرد، ممکن است رابطه خاصی با شخص یا خود داشته باشد.در حالی که تأثیرات «محیطی» بیشتر، مانند لذت خوردن یک کراکر، ممکن است به جنبه‌های فرعی روان‌شناسی ما مربوط باشد. از آنجایی که رفاه معمولاً با ایده های خودشکوفایی مرتبط است، این نوع تمایز ممکن است نشان دهنده تفاوت در اهمیت این حالت ها باشد. دلیل دیگری برای تمرکز بر شرایط عاطفی به جای تجربه به تنهایی، ممکن است عمق روانشناختی بیشتر اولی باشد: تأثیر آن بر زندگی ذهنی، فیزیولوژی و رفتار ما مسلماً عمیق‌تر و فراگیرتر است. این امر اهمیت توضیحی و پیش‌بینی‌کننده شادی و مهم‌تر از آن مطلوبیت آن را افزایش می‌دهد: شادی در این دیدگاه صرفاً خوشایند نیست، بلکه منبع اصلی لذت و سایر نتایج خوب است (فردریکسون 2004، لیوبومیرسکی، کینگ و همکاران. 2005). سلامتی را در این امتیاز مقایسه کنید: در حالی که بسیاری فکر می کنند که عمدتاً یا به طور کامل به دلیل ارتباط آن با لذت اهمیت دارد، افراد کمی در مورد اهمیت سلامت شک دارند. همچنین، نمایش حالت عاطفی ممکن است این ایده که شادی مربوط گرایش روانی فرد و یا گرفتن وضع: بر اساس تئوری حالت عاطفی، شاد بودن تنها به این معنا نیست که تحت سلسله تجارب خاصی قرار بگیریم، بلکه به این معناست که خود شخص جهت گیری مطلوبی را نسبت به شرایط زندگی خود نشان دهد - نوعی تأیید روانی از زندگی. این نشان‌دهنده شباهت با دیدگاه‌های رضایت از زندگی در مورد شادی است: بر خلاف لذت‌گرایی، هر دو دیدگاه شادی را به‌طور قابل‌توجهی تمایلی می‌دانند که شامل نوعی جهت‌گیری مطلوب نسبت به زندگی فرد است. اما دیدگاه‌های رضایت از زندگی بر تأیید تأملی یا عقلانی تأکید دارند، در حالی که دیدگاه‌های حالت عاطفی بر احکام ماهیت عاطفی ما تأکید دارند.
در حالی که تئوری‌های لذت‌گرایی و حالت عاطفی رقبای اصلی در ادبیات معاصر هستند، همه نظریه‌های مبتنی بر عاطفه با نگرانی‌هایی مواجه می‌شوند که قبلاً ذکر شد، که دیدگاه‌های رضایت از زندگی را برمی‌انگیزد - به ویژه، ارتباط ضعیف‌تر آنها با اولویت‌های افراد، و همچنین توانایی محدود آنها برای انعکاس کیفیت زندگی مردم به طور کلی
با توجه به محدودیت‌های تئوری‌های محدودتر شادکامی، یک گزارش ترکیبی مانند نظریه بهزیستی ذهنی ممکن است راه‌حل جذابی به نظر برسد. این استراتژی به طور کامل در ادبیات فلسفی مورد بررسی قرار نگرفته است، اگرچه نظریه «رضایت از زندگی» سامنر ممکن است به بهترین وجه به عنوان ترکیبی طبقه‌بندی شود (1996؛ همچنین نگاه کنید به مارتین 2012). در هر صورت، یک رویکرد ترکیبی اعتراضات خود را به دنبال دارد. اگر از این مسیر به یک نظریه ترکیبی برسیم، ممکن است به نظر می‌رسد که دو روایت بی‌امید به هم پیوند خورده‌اند، یا یک روایت امیدوارکننده با یک گزارش بی‌امید. چنین اتحادی ممکن است نتایج مفیدی به همراه نداشته باشد. دوم، مردم شهود متفاوتی در مورد آنچه به عنوان شادکامی به حساب می آید، دارند، به طوری که هیچ نظریه ای نمی تواند همه آنها را بپذیرد. هر نظریه‌ای که به این ترتیب تلاش می‌کند، هیچ‌کس را خشنود نمی‌کند. نگرانی سوم این است که اجزای مختلف هر هیبریدی به دلایل کاملاً متفاوتی ممکن است اهمیت داشته باشند، به طوری که شادی، که بدین ترتیب درک می شود، ممکن است پاسخگوی هر مجموعه منسجمی از نگرانی ها نباشد. اگر آنها شبکه خود را بیش از حد گسترده بیندازند، می‌توانند نسبتاً غیر اطلاعاتی باشند.

مشخصات این پروپوزال:

عنوان پروپوزال: مقایسه خودکارآمدی، شادکامی و صمیمیت زنان ورزشکار و غیر ورزشکار
موارد قابل استفاده از این پروپوزال: آموزش پروپوزال نویسی – برای درس روش تحقیق و سمینار و کلیه امور پژوهشی مرتبط
شامل همه قسمت های یک پروپوزال استاندارد: مقدمه – بیان مسئله – اهمیت و ضرورت – پیشینه – اهداف جزئی و کلی – فرضیه ها - تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها – روش - جامعه، نمونه و روش نمونه گیری – ملاک ورود و خروج – ابزار - روش اجرا - روش تجزیه و تحلیل اطلاعات - منابع فارسی و انگلیسی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
نوع فایل: Word و قابل ویرایش
تعداد صفحه: 20 صفحه


کد فایل : 56


دانلود این فایل پس از پرداخت امکان پذیر است.

قیمت : 42500 تومان

خرید از این سایت کاملا امن و تحت نظارت بانک مرکزی است.


دسته بندی موضوعی نمونه پروپوزال های آماده ویژه درس روش تحقیق

پروپوزال های روانشناسی مشاوره و علوم تربیتی

پروپوزال های روانشناسی مشترک همه گرایش ها

پروپوزال های روش تحقیق روانشناسی

پروپوزال های روانشناسی تربیتی

پروپوزال های روانشناسی بالینی

پروپوزال های روانشناسی عمومی

پروپوزال های روانشناسی کودکان استثنایی

پروپوزال های روانشناسی صنعتی سازمانی

پروپوزال های علوم تربیتی

پروپوزال های مدیریت آموزشی

پروپوزال های ارشد مشاوره

پروپوزال های مدیریت

پروپوزال های مدیریت بازرگانی

پروپوزال های مدیریت بازرگانی بین الملل

پروپوزال های مدیریت بازرگانی بازاریابی

پروپوزال های مدیریت بازاریابی

پروپوزال های مدیریت بازرگانی داخلی

پروپوزال های مدیریت بازرگانی مالی

پروپوزال های مدیریت بازرگانی تحول

پروپوزال های مدیریت دولتی

پروپوزال های مدیریت دولتی منابع انسانی

پروپوزال های مدیریت دولتی تحول

پروپوزال های مدیریت دولتی مالی

پروپوزال های مدیریت اجرایی

پروپوزال های مدیریت اجرایی استراتژیک

پروپوزال های مدیریت اجرایی بازاریابی

پروپوزال های مدیریت صنعتی

پروپوزال های مدیریت صنعتی مالی

پروپوزال های مدیریت صنعتی تولید

پروپوزال های مدیریت صنعتی منابع انسانی

پروپوزال های مدیریت مالی

پروپوزال های مدیریت منابع انسانی

پروپوزال های مدیریت بیمه

پروپوزال های مدیریت فناوری اطلاعات

پروپوزال های مدیریت جهانگردی

پروپوزال های مدیریت سیستم اطلاعاتی

پروپوزال های مدیریت تکنولوژی

پروپوزال های مدیریت MBA

پروپوزال های حساداری

پروپوزال های ارشد حسابداری

پروپوزال های پرستاری

پروپوزال های ارشد پرستاری

پروپوزال های تربیت بدنی

پروپوزال های تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی

پروپوزال های تربیت بدنی رفتار حرکتی

پروپوزال های تربیت بدنی مدیریت ورزشی

پروپوزال های ادبیات فارسی

پروپوزال های زبان و ادبیات فارسی